حمید رضا ستارزاده

مشاور فروش و مارکتینگ در فضای مجازی و واقعی، مشاور تبلیغات و برندسازی، طراح وبسایت
۲۰
مرداد


دباغ کسی است که کارش جدا کردن پوست حیوانات از امحا و احشای اونهاست و مرتب در تماس با آلودگی های حیواناته؛ و بینی او هر روز پر می شه از بوی مدفوع و آلودگی های حیوانات؛


روزی گذر یک دباغی به بازار عطر فروش ها می افته، در بازار عطاران قدیم غالبا ترکیبات گلاب رو به صورت عطر می فروختن؛

دباغ وقتی وارد بازار عطاران می شه؛ناگهان بیهوش روی زمین می افته:


آن یکی افتاد بیهوش و خمید

چونکه در بازار عطاران رسید


چند ساعتی مرد دباغ، بیهوش در بازار عطارها افتاده بود، مردم دور او جمع شده بودند و برای به هوش آوردنش تلاش می کردند، و به رسم قدیم برای اینکه او را به هوش بیاورن، به صورتش گلاب می پاشیدن:


آن یکی کف بر دل او می براند

وز گلاب، آن دیگری بر وی فشاند


در حالی که در واقع، علت از حال رفتن مرد دباغ شنیدن بوی خوش عطر و گلاب بود:


او نمی دانست کاندر مرتعه

از گلاب آمد ورا آن واقعه


خلاصه مردم به دور مرد دباغ در تب و تاب بودن تا او رو درمان کنن، یکی گلاب به صورتش می زد، یکی نبضش رو می گرفت....

در این میان کسی برای خانواده مرد دباغ خبر برد که او در بازار عطاران از حال رفته:


پس خبر بردند خویشان را شتاب

که فلان افتاده است آنجا خراب

کس نمی داند که چون مصروع گشت

یا چه شد کو را فتاد از بام طشت؟


مرد دباغ، برادری داشت زیرک و دانا؛

بعد از شنیدن این خبر، مقداری مدفوع سگ پیدا کرد و به سرعت خود را به میان جمعیت رساند و به مردم گفت من می دونم مشکل برادرم چیه و درمانش رو هم می دونم:


اندکی سرگین سگ در آستین

خلق را بشکافت و آمد با حنین

گفت من رنجش همی دانم ز چیست

چون سبب دانی، دوا کردن جلی است


برادر دباغ توضیح داد که مرد بیهوش، دباغ است و هر روز مشامش پر می شود از بوی نامطبوع لاشه و فضولات حیوانی.

علت اینکه در بازار عطاران از حال رفته است همینه که مشامش عادت به استشمام بوی خوش نداره؛

وقتی بوی خوش گلاب و عطر به مشام او رسیده، حالش دگرگون شده و از هوش رفته:


گفت با خود هستش اندر مغز و رگ

توی بر تو، بوی آن سرگین سگ

تا میان اندر حدث او تا به شب

غرق دباغی است او روزی طلب


و بعد مولانا توضیح می ده که بسیاری از رنج های ما ناشی از آن است که چیزی خلاف عادت همیشگی ما در زندگی مان پیدا می شه، هر کدوم از ما احتمالا به چیزهایی عادت داریم که فاصله گرفتن از آنها برای ما سخته و درد و رنج به همراه داره:


پس چنین گفتست جالینوس مه

آنچه عادت داشت بیمار،آنش ده

کز خلاف عادت است آن رنج او

پس دعوای رنجش از معتاد جو


مرد دباغ آنقدر با بوی نامطبوع در تماس بوده و به آن عادت کرده بود که بوی خوش و مطبوع گلاب رو نمی تونست دیگه تحمل کنه،


بنابراین برادر دباغ برای معالجه او به میان جمعیت رفت و مردم را عقب راند تا نبینند چه می کند و بعد سرگین سگ را که با خود آورده بود جلوی بینی برادرش گرفت و او مدتی پس از استشمام بوی نامطبوع آن، به هوش آمد: 


سر به گوشش برد همچون رازگو

پس نهاد آن چیز بر بینی او

ساعتی شد مرد، جنبیدن گرفت

خلق گفتند این فسونی بد شگفت!



و بعد ذهن شهودی مولانا از این حکایت پل می زنه برای توضیح اینکه مهمه که ما به چه چیزی عادت می کنیم و با چه چیزهایی مانوس می شیم، ذائقه و سلیقه ما تحت تاثیر مسائلی که مرتب و روزمره با اونها در ارتباطیم شکل می گیره،

چشم ما عادت می کنه به دیدن صحنه هایی که مرتب می بینیم،

گوش ما عادت می کنه به صدا و مطلبی که مرتب می شنویم،

ذهن ما خو می گیره به چیزهایی که ما مرتب به درون ذهن می فرستیم!


به همین دلیل لازمه که ما استانداردی در همه زمینه ها برای چشم ،گوش و ذهنمون درنظر بگیریم و با چیزهای زیر اون استاندارد مانوس نشیم!


با این نگاه هر فیلمی ارزش دیدن نداره،

هر کتابی ارزش خوندن نداره،

هر موسیقی ارزش شنیدن نداره و...

و آنچه ما می خونیم، می شنویم و نگاه می کنیم و از همه مهم تر کسانی که با اونها همنشینی مستمر داریم خیلی تاثیر دارن در شکل گیری سلیقه و ذائقه ما؛

هر چه سطح مسایلی که ما به طور روزمره با اونها در ارتباطیم بالاتر باشه سلیقه ما متعالی تر می شه و مشام روح ما عادت می کنه به استشمام عطر ؛

اما ما غافلیم از اینکه در طول هر روز چقدر روحمون رو در معرض بوهای نامطبوع قرار می دیم و به این ترتیب، حتی ممکنه بدون اینکه متوجه باشیم یواش یواش مزاج ما تغییر کنه و ناخودآگاه از هرچیز مبتذل و سطح پایینی لذت ببره!

  • حمیدرضا ستارزاده
۰۷
مرداد

... بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یؤْمِنُونَ (البقرة/100)

...
أَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ (آل عمران/110)

...
وَأَکْثَرُهُمْ لَا یعْقِلُونَ (المائدة/103)

...
وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یعْلَمُونَ (الأنعام/37)

...
وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یجْهَلُونَ (الأنعام/111)

...
وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ (الأعراف/17)

وَمَا وَجَدْنَا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ (الأعراف/102)

و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم، (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم!

عبارت "اکثرهم" در قرآن مجید 44 بار تکرار شده است و بلااستثنا در همه آیات خداوند کلمه اکثرهم را در کنار "لایومنون، لا یعقلون، لا یشکرون و..."  قرار می دهد و در تمامی 44 آیه خداوند به این اصل اساسی اشاره می کند که بیشتر مردم به آیات الهی کافر، ناسپاس، نادان، جاهل، بی ایمان و... بوده و هستند و شما در تمام قرآن مجید نمی توانید حتی در یک آیه کلمه اکثرهم به معنی بیشترشان را در کنار ایمان به خدا و سپاسگزاری خداوند پیدا کنید.

با جستجوی دقیق تر در قرآن مجید متوجه این موضوع نیز خواهیم شد که حتی عبارت "اکثر الناس" به معنای بیشتر مردم نیز در قرآن مجید بلااستثنا نکوهیده و سرزنش شده اند. این عبارت در قرآن مجید 20 بار تکرار شده است.

64=20+44 . خداوند شصت و چهار بار در قرآن مجید پیروی کورکورانه از اکثریت مردم را مورد سرزنش قرار داده است!

این موضوع قابل تامل به انسان این مطلب را می  آموزد که نه تنها برای رسوا نشدن در جامعه بشری نباید از اکثریت مردم پیروی کرد، بلکه باید توجه داشت که همیشه اکثریت در قرآن دچار انحراف و گمراهی معرفی شده اند و پیروی از اکثریت بدون تعقل، استدلال و منطق، اشتباه و گناه برشمرده شده است.

  • حمیدرضا ستارزاده
۰۵
مرداد

مردی نزد امیر المومنین علیه السلام آمد و از فقر و کمی روزی شکایت کرد....

پس امام به او فرمودند:

امام گفت: شاید ناخن هایت را با دندانت میگیری؟

مرد گفت نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید پدر و مادرت را به اسم صدا میکنی؟

مرد گفت: نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید زباله ها را در شب در خانه باقی می گذاری؟

 مرد گفت: نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید بدون وضو میخوابی؟

مرد گفت: نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید در راه رفتن از پدر و مادرت جلوتر میروی؟

مرد گفت: نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید خانه را در شب جارو میکنی؟

مرد گفت: نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید ناخن هایت را در روز یکشنبه میگیری؟

مرد گفت: نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید فرزندانت را لعن دایمی میکنی؟

مرد گفت: نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید اول غذا نام خدا را نمی بری؟ و آخر غذا حمد خدا را نمی کنی؟

 مرد گفت: نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید برای پدر و مادرت در نماز دعا نمی کنی؟

 مرد گفت: بله یا امیرالمومنین اینگونه است!!!!

دعای قنوت برای نماز:

ربی اغفر لی و لوالدی و ارحمهما کما ربیانی صغیرا اجزیهما بالاحسان احسانا و بالسیئ

  • حمیدرضا ستارزاده
۰۴
مرداد

 

تفاوت استراتژی آدمهای ثروتمند وآدمهای فقیر

بخشی از مطالب برگرفته از کتاب " اسرار ذهن ثروتمند " می باشد.

 

در این مبحث کلمه "ثروتمند" و "فقیر" تنها مربوط به زمینه مالی نیست بلکه در تمام ابعاد مربوط به زندگی بشری هست. چه بسیارآدمهایی هستند که ازنظرمالی غنی ولی در سایرابعاد زندگی ضعیف و فقیر هستند. هدف از ثروتمند بودن، داشتن تمام خصوصیات ونکات مثبت در کلیه ابعاد مختلف بشری هست.

 

تفاوت اول:

+ آدمهای ثروتمند معتقدند: من خودم زندگی خودم را می سازم.

- آدمهای فقیرمعتقدند: زندگی برای من تصادفی پیش می آید.


تفاوت دوم:

+ آدمهای ثروتمند با هدف برنده شدن بازی می کنند.

- آدمهای فقیر با هدف بازنده نشدن بازی می کنند.


تفاوت سوم:

+ افراد ثروتمند تعهد به ثروتمند شدن را دارند.

- افراد فقیر آرزوی ثروتمند شدن را دارند.


تفاوت چهارم:

+ ثروتمندان گسترده و بزرگ می اندیشند.

- فقیران محدود و کوچک می اندیشند.


تفاوت پنجم:

+ ثروتمندان بر روی فرصتها تمرکز می کنند.

- فقیران بر روی موانع تمرکز دارند.


تفاوت ششم:

+ آدمهای ثروتمند افراد ثروتمند و موفق را دوست دارند.

- آدمهای فقیر از ثروتمندان بیزارومتنفر هستند.


تفاوت هفتم:

ثروتمندان با آدمهای مثبت و موفق معاشرت می کنند.

فقرا با آدمهای منفی و شکست خورده معاشرت می کنند.


تفاوت هشتم:

ثروتمندان مشتاق تبلیغ خود و ارزشهایشان هستند.

فقیران اشتیاق به تبلیغ خود و ارزشهایشان ندارند.


تفاوت نهم:

آدمهای ثروتمند مشکلات خود را کوچک و حل شدنی می دانند.

آدمهای فقیر مشکلات خود را بزرگ و حل نشدنی می پندارند.


تفاوت دهم:

ثروتمندان گیرنده و درخواست کننده های عالی هستند.

فقرا گیرنده و درخواست کننده های ضعیفی هستند.


تفاوت یازدهم:

ثروتمندان ترجیح می دهند تا براساس نتایج و عملکرد پول دریافت کنند.

فقیران ترجیح می دهند تا براساس زمان و مدت پول دریافت کنند.


تفاوت دوازدهم:

ثروتمندان به " همه با هم" می اندیشند.

فقیران به" این یا آن " می اندیشند.


تفاوت سیزدهم:

ثروتمندان روی ارزش خالص دارایی خود تمرکز می کنند.

فقیران روی درآمد شغلی خودشان تمرکز دارند.


تفاوت چهاردهم:

آدمهای ثروتمند پولهایشان را بدرستی اداره و مدیریت می کنند.

آدمهای فقیر پولهایشان را نادرست اداره و مدیریت می کنند.


تفاوت پانزدهم:

ثروتمندان کاری می کنند که پول برای آنها کارکند.

فقیران طوری هستند که برای پول کار می کنند.


تفاوت شانزدهم:

ثروتمندان برخلاف ترسی که دارند اقدام می کنند.

فقیران به ترس اجازه می دهند که متوقفشان کند.


تفاوت هفدهم:

آدمهای ثروتمند همیشه درحال یادگیری و رشد هستند.

آدمهای فقیرفکرمی کنند که همه چیزرا می دانند.

  • حمیدرضا ستارزاده